پلـوتـو

بایگانی
آخرین مطالب
  • ۰۲/۱۰/۲۸
    wq
پربیننده ترین مطالب
نویسندگان

داغانیت (2)

دوشنبه, ۲۳ مهر ۱۳۹۷، ۰۹:۲۳ ب.ظ | moonia | ۰ نظر

الان داشدم پاکسازی میکردمو اینا..رسیدم به تهاش

یهو پیامشو دیدم که دلیت اکانت زده بود و آخرین پیامش این بود :

«سلام مونس جان خوبی؟

امروز با ... رفتیم .. واسه کنکور ثبت نام کردیم.

دوباره ... رو دیدم!... که ذوق مرگ شده بود. دوید سمتش بغلش کرد کلی باهم حرف زدن.

وای که چقد این...مهربونه. امروز یه تیپ دیگه زده بود بازم ناز شده بود.

به ... گفتم که به مونس گفتم شما رو دیدم مونس خیلی خوشحال شده دلش واستون تنگ شده بهتون سلام رسوند.

... کلی ذوق کرد حالتو ازم پرسید بعدشم گفت دلش واست تنگ شده. گفت یه سلام خیلی خیلی گرم و صمیمی بهت برسونم

بعدشم گفت از قولش بهت بگم یه روز که سرت خلوت بود بری ببینتت»


که چقد منِ بیچاره داغانم که هر وقت گف دلش برام تنگ شده یه روز سرت خلوت شد بیا ببینمت نرفتم!

و چقد داغان ترم که الان دارم حرص میخورم و حسرتِ این که چرا .. خجالت میکشیدم ازش!

اصن میدونین چیه؟!همیشه این آدمایی که منو دوس دارنو میزنم داغان میکنم .. خودمم میزنم داغان میکنم..چون آدمِ داغانیم!

همیشه ام پشیمون..از خودم و تباهیتم:/

هیچ وقتم برام درسِ عبرت نمیشه و هیچ وقتم از از دست دادنشون درس نمیگیرم!


  • moonia