۲۳ اسفند ۰۱ ، ۱۷:۴۱
ane
آنه
تکرار غریبانه روزهایت چگونه گذشت
وقتی روشنی چشم هایت
در پشت پرده های مه آلود اندوه پنهان بود.
با من بگو از لحظه لحظه های مبهم کودکیت
از تنهایی معصومانه دست هایت.
آیا میدانی که در هجوم درد ها و غم هایت
و در گیر و دار ملال آور دوران زندگیت
حقیقت زلالی دریاچه نقره ای نهفته بود.
آنه
اکنون آمده ام تا دستهایت را به پنجه طلایی خورشید دوستی بسپاری
در آبی بیکران مهربانی ها به پرواز درآیی
و اینک آن شکفتن و سبز شدن
در انتظار توست .
در انتظار توست.
Download anesherli
۰۱/۱۲/۲۳