شراب کهنه ی من هستی
چگونه قالیِ کرمانی ؟
که در شرایطِ بی آبی
درون کوچه ، خیابانی
اگر بنا به نوشتن بود
و اینکه قلم، تو بچرخانی
و یا زبانِ خواندنتم وابود
بگو چه برسرت آوردم
اگر که یک طرفه بی رحم
به پیش قاضی نمی رفتم
خراب بر سر تو هرگز
تو شخصیت بدی بودی
منم در آتش هجرانت
و غرقِ یادِ خروشانت
چقدر شاکیم از دستم
تو را محاکمه میخوانم
۱۳ فروردين ۰۲ ، ۰۲:۵۴