بعد من الان فهمیدم که!
آرزویی پوچ بیش نیس!:)
همم فمیدم که...
نباید باهاش خوب بود!ولی چیکار کنم که دلم نمیاد!:/
بعد من الان فهمیدم که!
آرزویی پوچ بیش نیس!:)
همم فمیدم که...
نباید باهاش خوب بود!ولی چیکار کنم که دلم نمیاد!:/
دِ آخه ..
تنها ارتباطی که باهاتون داشدم جز خوبی نبود ..پس تنها دلیلی که میتونم برا این رفتارتون بیارم اینه که باهاتون خوب بودم؟
ینی انقد من خوب بودم باهاتون خوشی زد زیرِ دلتون یهو جوگیر شدین اینطوری له کردین منو؟پش سرم ؟!:/
چرا؟نه واقعا!
آدم میمونه!
پس خدا به دادِ کسی برسه که بهتون یه ذره بدی کنه!وقتی با یکی ک باهاتون خوب بوده اینطوری رفتار میکنید!
اصلا نمیفهمم ..واقعا فکر کردین اون دنیایی نیس؟یا خدایی نیس؟که به این راحتی...
لنتیا من حتا یه قرونم خرج نکردم میفهمین؟
دفه پیش که برای اولین بار این حرکتو دیدم عصبانی شدم!فقط همین!
این دفه قلبم شکست!
فک میکنین خدا جواب نمیده؟!من نه میبخشمتون نه ام امیدوارم خدا ببخشتتون!
وهمینم میخام که خدا جوابتونو بده!!!
مرسی برای این همه تلاشِ سخت کوشانه!:)
چرا چن روزه هیچ خبری ازشون نیس؟!:/
نمیگن من اینجا در دورترین نقطه از وی به سر میبرم و هرلحظه منتظره یه ویدیویی عکسی آپدیتی کوفدی ام ب جای اینکه بشینم درسمو تموم کنم؟!: /
#یه_آرمیه_تباه
#خستم_کردی_بیگ_هیت
#درسام_مونده
#مرسی_که_گام_به_گام_مثه_منی
الان فمیدم که
مسئله این نیست که نمیخاد
یا نمیشه
یا نیس
می ترسه
اونام می ترسن
منم می ترسم
چون اوجه دونستنمون اینه که هیچی نمیدونیم
#جوگیریِ_فلسفیانه
توی دنیا هم نشد... برزخ که پیدا کردمت
مینشینم تا قیامت با تو صحبت میکنم
#کاظم_بهمنی
#تو
@khaabarebad
الان داشدم پاکسازی میکردمو اینا..رسیدم به تهاش
یهو پیامشو دیدم که دلیت اکانت زده بود و آخرین پیامش این بود :
«سلام مونس جان خوبی؟
امروز با ... رفتیم .. واسه کنکور ثبت نام کردیم.
دوباره ... رو دیدم!... که ذوق مرگ شده بود. دوید سمتش بغلش کرد کلی باهم حرف زدن.
وای که چقد این...مهربونه. امروز یه تیپ دیگه زده بود بازم ناز شده بود.
به ... گفتم که به مونس گفتم شما رو دیدم مونس خیلی خوشحال شده دلش واستون تنگ شده بهتون سلام رسوند.
... کلی ذوق کرد حالتو ازم پرسید بعدشم گفت دلش واست تنگ شده. گفت یه سلام خیلی خیلی گرم و صمیمی بهت برسونم
بعدشم گفت از قولش بهت بگم یه روز که سرت خلوت بود بری ببینتت»
که چقد منِ بیچاره داغانم که هر وقت گف دلش برام تنگ شده یه روز سرت خلوت شد بیا ببینمت نرفتم!
و چقد داغان ترم که الان دارم حرص میخورم و حسرتِ این که چرا .. خجالت میکشیدم ازش!
اصن میدونین چیه؟!همیشه این آدمایی که منو دوس دارنو میزنم داغان میکنم .. خودمم میزنم داغان میکنم..چون آدمِ داغانیم!
همیشه ام پشیمون..از خودم و تباهیتم:/
هیچ وقتم برام درسِ عبرت نمیشه و هیچ وقتم از از دست دادنشون درس نمیگیرم!
همین اندازه این آرزوم مهمه که تااون موقه هیچی مهم نیس!
دیگه من کاری ندارم
که تااون موقه کیا دور و برت بودن!
چه کارا کردم!
چه کارا کردی!
چی در حقم شد!
چی درحقت شد!
چقد چرت شد دنیام
چقد خوب بود دنیات!
چقد چجوری بود و شد!
کاری ندارم که چی میشه!اصن چجوری میشه که من بتونم به این رویام برسم!
فقط..یه روزی برسه که..
من دستاتو بگیرمو بگم که بالاخره شد!
که مهم نبوده تااون موقه چی شده!
بگم که از همه بیشتر دستاتو دوس دارم~
که تنها تو رویاهام باقی نموندی..