ینی الان من نمیتونم درخت موز بکارم؟
ینی نمیشه؟
:(
به حدی دلم گرفته که فکرشم نمی کنین
دلم میخاد زار بزنم
دلم میخاد تا جایی که خالی شم زار بزنم
کردمم
ولی نشد
نمی دونم
تهِ ته همه ی این حرفا هیچی نیس
جز دل شکستگی
و تنهایی
حیف!
صد حیف!
که اونجوری نبودین که باید میبودین
که اونجوری نبودم که باید میبودم
من ..تحمل لحظه ای ناراحت بودن مامانمو ندارم
اونوخ شماها ..
اصن تقصیرکار منم
شاید الان هیچی اینطوری نبود
چرا
چرا تهِ اون دلی که براتون از آبِ زلالم صاف تر بودو ندیدین؟
من خودم با وجودم حس کردم که برای تک تک تون از وجودش ...با خالصانه ترین حسی که میشد کسیو دوس داش..دوسِتون داش..
مخصوصا تو..
منم !
حتا بنظرم هر کسِ دیگه ای که فکرشو میکردی..!
که چرا نمیبینی؟!
چرا؟
همه..
دارم میگم همه..
تو رو بیشتر از هر کسی دوس داشتن..
چون دوس داشتنی بودی..
آره بودی..
نمیدونم
شاید الان دارم اشتباه می کنم
شاید واقعا الان داری تنهایی گریه میکنی..
شاید الان نیاز داری بغلِ یکی آروم بشی!
عه..
ببین
من هنوزم دلم صافه..
ولی دل و حس اون .. از منی که کسی نیستم .خالصانه تر بود خیلی بیشتر
درسته اون لحظه دلخور بود ازت..
ولی باور کن که اون حواسش بهت بود..نمیگم همیشه ولی هرجا که لازم بود..تو اولین بودی !
من خیلی خیلی چیزا نمیدونم
ولی تنها چیزی که میدونم
اینه که فک کنم داری اشتباهی میری!
تو.. اون روز .. و حتا روزای بعدش..راهی رو رفتی که دیگه برگشتی نداره
و من نمیبخشمت!
برعکسِ تو .. مادرم برام خیلی باارزشه!سعی میکنم تا دیر نشده دلشو نشکنم.میفهمی؟بخاطرش از کسی که خیلی دوسش داشته باشمم میگذرم ..به راحتی!
بازم...
به من نمیرسه !
ولی قادر نیستم ناراحتیشو ببینم.نمیشه سکوت کرد!